تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:, | 11:45 | نویسنده : میثم shvaliasr@yahoo.com

بسم الله الرحمن الرحیم

 کانت مريم سيده نساء زمانها اما ابنتى فاطمه فهى سيده نساء العالمين من الاولين و الاخرين:»

«مريم بانوى زنان عصر خود بود، اما دخترم فاطمه بانوی همة زنان جهان از اولین و آخرین است.»

پیامبر اکرم (ص)

*          *          *

زنان در طول تاریخ سرگذشت دردناکی داشتند، و از آنجا که از نظر جسمانی نسبت به جنس خشن، - مردان- کمی ضعیفتر بودند، زور گویان و ظالمان در طول تاریخ سعی داشتند شخصیت انسانی آنها را به همین دلیل لگدمال کنند، و چه جنایاتی که در این راه نکردند، مخصوصا در محیط عربستان و در عصر جاهلیت (هر چند تمام دنیا در آن

زمان در جاهلیت فرو رفته بود) بیش از همه جا شخصیت زن پایمال شده بود. تا آن‌جا

که زن را همچون کالائی مبادله می‌کردند، سهمی از ارث مردان برای آنان قائل نبودند. تولد دختر را ننگ می‌پنداشتند، و چنانکه می‌دانیم دختران را زنده به گور می‌کردند، و عجب اینکه حتی قوانین طبیعی را در این زمینه نادیده گرفته، و می‌گفتند «بچه‌های دختران ما فرزندان ما نیستند، فرزندان ما تنها بچه‌های پسران ما می‌باشند» و این شعر از آن زمان بر اساس همین تفکر به یادگار مانده است:

بنـونا، بنـونا و بنـاتنا                      بنوهن ابناء الرجال الاباعد؟ (1)

اما اسلام که برای احیای ارزشهای انسانی  الهی گام به میدان گذارده بود، سخت با این تفکر به مبارزه برخاست و برای احیای شخصیت از دست رفتة زن، قیام کرد:

از طریق موعظه و اندرز و آموزشهای فرهنگی.

از طریق وضع قوانین به نفع زنان و شرکت دادن آنها در مسائل مختلف، و سرانجام از طریق شدت عمل، در مقابل کسانی که حاضر نبودند در برابر این حقایق تسلیم شوند.

در حدیث آمده است:

«اسماء بنت عمیس» همسر« جعفر بن ابی طالب» با شوهرش از حبشه بازگشت و به دیدن همسران پیامبر آمد، یکی از نخستین سؤالاتی که مطرح کرد، این بود: آیا چیزی از آیات قرآن دربارة زنان نازل شده است؟ آنها اظهار بی اطلاعی کردند:

«اسماء» به خدمت پیامبر آمد عرض کرد: ای رسول خدا؛ جنس زن گرفتار خرسان و زیان است؟ (و شاید حق داشت این سخن را بگوید چون سالها از مبدأ وحی دور مانده بود، و گمان می‌کرد اصولی که بر جامعه جاهلیت حاکم بود بقایایش هنوز باقی مانده است.)

پیامبر فرمود: چرا؟

عرض کرد: به خاطر اینکه در اسلام و قرآن فضیلتی دربارة آنها همانند مردان نیامده است!

با اینکه سال پنجم هجرت بود و هیجده سال از طلوع اسلام می‌گذشت، و دربارة احیای شخصیت زن در قرآن و حدیث مطالب فراوانی وارد شده بود، ولی باز برای تأکید بیشتر آیه35  سورة احزاب نازل شد. آیه‌ای که در حقیقت بیانگر همة ارزشها است، ارزشهائی که در زنان و مردان یکسان است، و از برترین موقعیت برخوردار می‌باشد.

ارزشهائی که در ده بخش خلاصه شده است:

می‌فرماید:

«انّ المسلمین و المسلمات»

«و المؤمنین و المؤمنات»

«و القانتین و القانتات»

«و الصّادقین و الّصادقات»

«و الصّابرین و الصّابرات»

«و الخاشعین و الخاشعات»

«و المتصدّقین و المتصدّقات»

«و الصّالمین و الصّالمات»

«و الحافظین فروجهم و الحافظات»

«و الذّکارین الله کثیرا و الذّاکرات»

«اعدّ الله لهم مغفره و اجرا عظیما»:

«مردان مسلمان و زنان مسلمان»

«مردان با ایمان و زنان با ایمان»

«مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان حق»

«مردان راستگو و زنان راستگو»

«مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا»

«مردان با خشوع و زنان با خشوع»

«مردان انفاق‌گر و زنان انفاق‌گر»

«مردان روزه دار و زنان روزه دار»

«مردانی که شرمگاه خود را نگاه می‌دارند و زنان پاکدامن و با عفت»

«و مردانی که بسیار به یاد خدا هستند و زنانی که بسیار خدا را یاد می‌کنند»

«خدا برای همة آنها آمرزش و پاداش عظیمی فراهم ساخته است»

و به این ترتیب اسلام آخرین سخن را در این زمینه بیان کرد، و نشان داد که زنان و مردان دوش به دوش یک‌دیگر در مسیر زندگی به سوی خدا، و به سوی ارزشهای انسانی، گام بر می‌دارند در صورتی که از شراط یکسانی در این مسیر برخوردار باشند.

بعضی تعجب می‌کنند چگونه اسلام به زنان حق داده است در برابر شیر دادن فرزندان خود مطالبة اجرت کنند:

«فان ارضعن لکم فآتوهنّ اجورهنّ.(1)

کدام زن است که برای شیر دادن به فرزند دلبندش مخصوصا موقعی که با مرد زندگی مشترک دارد، اجر و مزدی مطالبه کند؟!

ولی نباید فراموش کرد که این دستورات به خاطر آن است که اسلام بگوید نه تنها زن یک انسان است و دارای همه حقوق انسانی است، نه تنها او در مورد اموالش حق تصمیم‌گیری دارد،‌و مرد نمی‌تواند بی رضای او، حق او را زیر پا بگذارد، بلکه اگر بخواهد در برابر شیر دادن هم حقش را مطالبه کند، می‌ـواند. و این دستور در آن محیط چه تأثیر عمیقی داشت؟!

کوتاه سخن اینکه اسلام حق بزرگی بر گردن زنان جهان دارد، زیرا آنها را از چنگال ظلم ظالمان تاریخ نجات داد، به شرط آنکه دستورات اسلام در این زمینه مو به مو به کار گرفته شود.

ولادت پر شکوه فاطمه (س)

فاطمه بعضه منّی و هی نور عینی و ثمره فؤادی و روحی الّتی بین جنبی و هی الحورائ النسیّه:

«فاطمه پاره ت نمن است، و نور چشمان من، و میوة دلم و روح من است و او حوری انسان صفت است»(1).

*          *          *

پیامبر اسلام (ص) در آن سال که سال پنجم بعثتش بود در سخت‌ترین شرائط و حالات به سر می‌برد.

اسلام منزوی بود، و مسلمانان اندک نخستین، شدیدا تحت فشار. محیط مکه بر اثر شرک و بت پرستی و جهل و خرافات و جنگهای قبایل عرب و حاکمیت زور و بینوائی توده‌های مردم، تیره و تار بود.

پیامبر (ص) به آینده می اندیشید، آینده‌ای درخشان از پشت این ابرهای سیاه و ظلمانی، آینده‌ای که با توجه به اسباب عادی و ظاهری بسیار دور دست و شاید غیر ممکن بود.

در همین سال حادثه بزرگی در زندگی پیامبر رخ داد، به فرمان خدا برای مشاهده ملکوت آسمان‌ها به معراج رفت، و به مصداق «لنریه من آیاتنا الکبری» آیات عظیم پروردگار در پهنه بلند آسمان را با چشم خود دید، و روح بزرگش بزرگتر شد، و آمادة پذیرش رسالتی سنگین‌تر توأم با امید بیشتر.

در روایتی از اهل سنت و شیعه- که هر دو بر آن تأکید دارند- می‌خوانیم: پیامبر(ص) در شب معراج از بهشت عبور می‌کرد، جبرئیل از میوة درخت طوبی به آن حضرت داد، و هنگامی که پیامبر (ص) به زمین بازگشت نطفة فاطمة زهرا سلام الله علیها از آن میوه بهشتی منعقد شد.

لذا در حدیث می‌خوانیم که پیامبر(ص) فاطمه سلام الله علیها را بسیار می‌بوسید، روزی همسرش عایشه بر این کار خرده گرفت، که چرا اینهمه دخترت را می‌بوسی؟!

پیامبر(ص) در جواب فرمود:

«من هر زمان فاطمه را می‌بوسم، بوی بهشت برنی را از او استشمام می‌کنم»(1).

و به این ترتیب این مولود برزگ از عصارة پاک میوه‌های بهشتی و از پدری همچون پیامبر (ص)، و مادر ایثارگر و فداکاری همچون «خدیجه» در روز بیستم جمادی الثانی گام به دنیا نهاد، وطعن و سرزنشهای مخالفین که پیامبر را بدون «نسل جانشین» می‌پنداشتند، همگی نقش بر آب شد، و به مضمون سورة «کوثر»، فاطمة زهرا چشمة جوشان برای ادامه دودمان پیامبر و ائمه هدی و خیر کثیر در طول قرون و اعصار، تا روز قیامت شد.

نام‌های زیبای حضرت زهرا (س)

این بانوی بهشتی 9 نام داشت که هر کدام از دیگری پرمعنی‌تر بود: 1- فاطمه 2- صدیقه 3- طاهره 4- مبارکه 5- زکیه 6- راضیه 7- مرضیه 8- محدثه 9- زهرا و هر یک بیانگر اوصاف و برکات وجود پربرکت او است.

همین بس که در نام معروفش «فاطمه» بزگترین بشارت برای پیروان مکتبش نفهته است، چرا که «فاطمه» از ماده «فطم» به معنی جدا شدن، یا بازگرفتن از شیر است، و طبق حدیثی که از پیامبر گرامی اسلام (ص) روایت شده به امیر مؤمنان علی (ع) فرمود:

«می‌دانی چرا دخترم، فاطمه نامیده شده؟

عرض کرد:

بفرمائید.

فرمود:

برای آنکه او و شیعیان و پیروان مکتبش از آتش دوزخ باز گرفته شده‌اند»!(1)

از میان نام‌های او نام «زهرا» نیز درخشندگی و فروغ خاصی دارد، از امام صادق (ع) پرسیدند:

چرا فاطمه را «زهرا» می‌نامند؟

فرمود:

«زیرا زهراء به معنی درخشنده است و فاطمه چنان بود که چون در محراب عبادت می‌ایستاد نور او برای اهل آسمان‌ها پرتو افکن می‌شد، همانگونه که نور ستارگان برای اهل زمین [پرتو افکن است] لذا زهراء نام نهاده شد.»

هنگامی که خدیجه که زنی با شخصیت و معروف به بزرگی بود، با پیامبر اسلام (ص) ازدواج کرد زنن مکّه از او قطع رابطه کردند و گفتند: او با جوان تهی دست و یتیمی ازدواج کرده و شخصیت خود را پائین آورده است.

این وضع همچنین ادامه یافت تا اینکه خدیجه باردار شد و جنینش کسی جز فاطمة زهرا نبود.

به هنگام وضع حمل به سراغ زنان قریش فرستاد و از آنها خواست که در این ساعات حساس و پر درد و رنج به یاری او بیایند و تنهایش نگذارند، اما با این پاسخ سرد و دردآلود روبرو شد که:

«تو سخن ما را گوش نکردی، با یتیم ابو طالب که مالی نداشت ازدواج نمودی، ما نیز به کمک تو نخواهیم شتافت»

خدیجة با ایمان، از این پیام زشت و بی‌معنی سخت غمگین شد، اما در اعماق دلش نور امیدی درخشید که خدایش او را در این حال تنها نخواهد گذاشت.

لحظات سخت و بحرانی وضع حمل آغاز شد، او در محیط خانه تنها بود، وزنی که او را کمک کند وجود نداشت، قلب او فشرده‌تر می‌شد، و امواج خروشان بی‌مهری‌های مردم روح پاکش را آزار می‌داد.

ناگهان برقی در افق روحش درخشید، چشم بگشود و چهار زن را نزد خود دید، سخت نگران شد، یکی از آن چهار زن صدا زد: نترس و غمگین مباش. پروردگار مهربانت ما را به یاری تو فرستاده است ما خواهران توایم.

GetBC(49);